پذیرفتن آمریکا به عنوان یک ابرقدرت و کشوری موثر در امور داخلی ایران، تنها مختص سیاستمداران عصر پهلوی نبود؛ بلکه بودند و هستند سیاستمدارانی در جمهوری اسلامی که به ظاهر دشمن استکبارند و در پس پرده چشمشان به عنایات و مراحم ساکنان کاخ سفید است.
اشاره:
دیدبان: روابط ایران و آمریکا در چند دهه اخیر دستخوش اتفاقات متعددی بوده است. این روابط گاه در بیشترین صمیمیت میان سران دو کشور بوده و گاه تخاصم میان این دو دولت، در بسیاری از امور اثرات خود را نشان میداده است. رابطه میان این دو کشور در حالت صمیمانه خود نیز رابطهای یک طرفه و بالا به پایین بوده است؛ با این وجود پذیرش آمریکا به عنوان یک کشور تأثیر گذار در جهان و حتی در ایران، در زمانهای مختلف میان سیاستمداران کشورمان به چشم می خورد؛ سیاستمداران ما گاه چنان آمریکا را ابرقدرت دانستهاند که حتی تغییر حزب حاکم در این کشور را نیز موثر در اوضاع کشور ما تحلیل میکردهاند؛ توجه ویژهای که برخی خام اندیشان در این سوی مرز به ساکنان کاخ سفید داشتهاند از نکات جالب این رابطه است؛ ماجرا وقتی جالبتر می شود که بدانیم این امیدواری به ساکنان کاخ سفید تنها منحصر به سالهای حاکمیت پهلوی نبوده است، حتی در سالهای استقرار نظام جمهوری اسلامی نیز بودند کسانی که هر چند در ظاهر مواضع ضد استکباری اتخاذ می کردند، اما در باطن و پس پرده گوشه چشمی نیز به مرحمت (!) ساکنان کاخ واقع در شماره 1600 داشتهاند. نگاهی خواهیم داشت در ادامه به برخی از این خام اندیشیهای دلبستگان به کاخ سفید.
کاخ سفید رویای بسیاری از سردمداران و مسوولان کشور ما بوده است.
محمد رضا پهلوی و سرمایه گذاری در انتخابات آمریکا:
مهمترین و صریحترین گونه امید بستن به ساکنان کاخ سفید در دوره پهلوی رخ داد؛ در سالهای حکومت پهلوی، کاخ سفید رسماً در امور داخلی ایران دخالت میکرد و به مهره چینی و تعیین سیاست های داخلی و خارجی دولت میپرداخت. حکومت پهلوی نیز رابطه خود را با حزب جمهوریخواه به بهترین شکل درآورده بود؛ به گونهای که حاکمیت شاه و نحوه حکومت داری او مورد توجه و حمایت آنان قرار داشت. شاه نیز مایل بود آنان در حکومت بمانند، از اینرو تلاش کرد تا رسما به سرمایهگذاری در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بپردازد و تلاش کرد تا حزب جمهوریخواه را بر سر قدرت حفظ کند.
در حکومت پهلوی، سرمایه ایران در مسیر تبلیغات انتخاباتی جمهوری خواهان صرف می شد.
شاه که رابطه خوبی با نیکسون داشت، پس از رسوایی واتر گیت، و استعفای نیکسون، تلاش کرد تا جانشین وی یعنی جرالد فورد را به در رسیدن به صندلی ریاست جمهوری در کاخ سفید یاری رساند؛ وی در این مرحله حتی دست به سرمایه گذاری اقتصادی و حمایت رسمی و علنی از جمهوری خواهان کرد؛ اما ماجرا به گونه ای دیگر رقم خورد. شاه که توانسته بود در دولت های آیزونهاور (1952-1960) با وی پیمان نظامی ببندد و در دولت نیکسون (1968-1976) با وی و کاخ سفید رابطه صمیمانه و مطمئنی برای تاج و تخت خود ایجاد کند، این بار با شکست جرالد فورد آرزوی خود را بر باد رفته میدید.
سرمایهگذاری شاه ایران روی «فورد» آمریکایی بینصیب مانده بود و حالا او باید تاوان این سرمایهگذاری اشتباه را پرداخت میکرد. از این بدتر دموکراتهای طرفدار حقوق بشر در شرایطی ریاست جمهوری آمریکا را به دست گرفته بودند که رژیم ایران از بابت حقوق بشر یکی از بدترینهای دنیا بود (1) البته این مسئله تنها ژستی ظاهری بود که سیاستمداران کاخ سفید در پیش گرفتند؛ کارتر همان روزها از طریق سایروس ونس به شاه پیغام داد که به تمامی تعهدات خود نسبت به ایران در تمامی زمینه ها – از جمله فروش تسلیحات نظامی – پایبند است. با این وجود آتش خشم مردم نسبت به پهلویها، نگذاشت آب خوش از گلوی محمدرضا پایین برود و طومار خاندان وی را در دوره کارتر در هم پیچید.
خام اندیشی خرده سیاسیون در جمهوری اسلامی
الف. دولت بازرگان:
تسخیر لانه جاسوسی، رد رویکرد دولت موقت در ارتباط با آمریکا بود.
درست در همان روزهایی که مهندس بازرگان، اولین رییس دولت جمهوری اسلامی، در خارج از مرزهای ایران اسلامی با برژینسکی مشاور ارشد کارتر دیدار میکرد، دانشجویان پیرو خط امام، انتقام دخالتهای آمریکا در امور داخلی ایران را با اشغال سفارت آمریکا ستاندند؛ این حرکت دانشجویان که با تأیید رهبر انقلاب نیز همراه شد، در ادامه سیل حمایتهای مردمی را نیز به خود جلب کرد، تا نشان دهد رهبر جمهوری اسلامی و مردم مسلمان ایران، برای آمریکا کوچکترین شأنی در امور داخلی خود قائل نیستند و ابرقدرتی وی را نمیپذیرند؛ این از نخستین خاماندیشیهای سیاستمداران کشور در برابر آمریکا بود که پاسخ ضعف سیاستمداران را دانشجویان انقلابی دادند. بازرگان نیز در واکنش به این امر استعفا داد که با قبول آن از سوی رهبر انقلاب، عمل دانشجویان مسلمان بار دیگر تأیید شد.
ب. آیتالله حسینعلی منتظری:
آیتالله منتظری که در اوایل انقلاب مواضع تندی علیه آمریکا اتخاذ میکرد
، در خاطرات خود به روشنی و وضوح، اعتراف به پذیرش ابرقدرتی آمریکا و نقش مؤثر آن در امور داخلی کشور کرده است که با پاسخ سرد و بی توجهی حضرت امام (ره) روبرو شده است. منتظری در خاطرات خود آورده است:
بعد یک مدت که گذشت من یک ملاقات با امام داشتم زمانی که انتخابات آمریکا داشت نزدیک میشد، مدت زمان ریاست کارتر به پایان میرسید و پیش بینی میشد که یک نفر از حزب جمهوری خواه آمریکا به سر کار بیاید،من به امام گفتم یکی از عوامل پیروزی انقلاب ما این بود که یک فضای باز سیاسی -با فشارهای دموکراتها بر نظام شاه - در ایران به وجود آمد و کارتر در به وجود آمدن این فضا خیلی نقش داشت . من نمی خواهم بگویم کارتر آدم خوبی است ولی ما همان وقت که در زندان بودیم یکی از زندانیان با خوشحالی میگفت جیمی جون ( جیمی کارتر) میآید و مشکلات حل میشود و ما از زندان آزاد میشویم . بالاخره همین ایجاد زمینه باعث شد که نیروها بتوانند فعالیت کنند و حداقل انقلاب به سرعت و با خونریزی کمتر به پیروزی برسد، من به ایشان گفتم بالاخره ما یک روز باید قضیه گروگانها را حل کنیم،اگر در زمان کارتر و با ابتکار خود ما این کار حل بشود خیلی بهتر است . بالاخره دموکراتها در آمریکا بهتر از جمهوری خواه ها هستند، جمهوری خواه ها بیشتر با اسرائیل نزدیکند و سرمایه دارهای یهودی بیشتر درآنها نفوذ دارند.امام گفتند:"از این غیبهایی که شما میگویید ما خبر نداریم ". گفتم : "این یک مساله واضحی است ما باید روی مسائل مختلف دنیا حساب کنیم و مطابق منافعمان حرکت کنیم،اگر یک امتیازی به اینها داده بشود بهتر از آن است که تحت فشار مجبور شویم در زمان جمهوری خواه ها این مساله را حل کنیم، ممکن است به خاطر همین مساله دموکراتها شکست بخورند و جمهوری خواه ها سر کار بیایند"; که ظاهرا ایشان مساله را به مجلس شورا محول کرده بودند و در مجلس مذاکره با آمریکا تصویب نشده بود.(3)
منتظری سعی کرد در کتاب خاطراتش خود را حامی برقراری ارتباط با آمریکا معرفی کند.
می بینیم که آیتالله منتظری در ایام اشغال سفارت آمریکا، پیشنهاد یک معامله با آمریکا را در مورد گروگانها به حضرت امام داده است تا باعث شود در عوض آزادی گروگانها، نظر مثبت حاکمان کاخ سفید به انقلاب ما جلب شود تا در انقلاب ما و کشور ما کمتر دخالت کنند. فارغ از این موضعگیری سادهانگارانه آیتالله منتظری در مورد علت رخداد انقلاب و همچنین فشار کارتر به رژیم شاه – که اسناد بسیاری هر دو را رد میکند – وی همچنین تلاش داشته تا خود را مطلعتر از امام بنمایاند؛ با این وجود ترس از اعمال قدرت آمریکاییان در ایران و تلاش برای جلب نظر مثبت آنان روشنترین ویژگی آیتالله منتظری در این خاطره است. این ترس و دلهره از آمریکاییان و حساب بردن از آنان در حالی بود که امام امت در روزهای پر التهاب و پرتهدید و در ایامی که کشور در حال جنگ با تمام دنیا بود
،فرمودند:
ما دنبال این نیستیم که امریکا براى ما کار بکند. «ما امریکا را زیر پا مىگذاریم» در این امور؛ نمىگذاریم که دخالت در امور ما بکند، نمىگذاریم کسى دیگر هم دخالت بر ما بکند. بخواهند هم اگر چنانچه هجمه بکنند، ما نمىگذاریم اینها طیارههایشان پیاده بشوند، چتربازهایشان را بین هوا مىکشیم، از بین مىبریم. مگر آنها مىتوانند به اینجا هجمه کنند؟ (4)
ج: ماجرای مک فارلین
هر چند بسیاری از جزئیات این ماجرا هنوز در هاله ای از ابهام قرار دارد و هنوز قول هاشمی رفسنجانی در 13 آبان 1365 که گفت در آینده نزدیک جزئیات ماجرا را به اطلاع مردم می رسانیم فرا نرسیده، اما دو نکته در این ماجرا محل تأمل است؛ یک اینکه افرادی از ایران طرف مذاکره با آمریکایی ها در جریان مک فارلین بودند که هیچ مسئولیتی در سیاست خارجی نداشتند؛ به عبارت دیگر نه رییس جمهور وقت، نه نخست وزیر و نه وزیر خارجه وقت، هیچ یک از چگونگی روند کار و جزئیات ماجرا اطلاعی نداشتند و صحنهگردان اصلی آیتالله هاشمی رفسنجانی بود که در اطلاع امام از این مذاکرات تردید فراوانی برای راقم این سطور وجود دارد.
هاشمی رفسنجانی در چند نوبت برای برقراری ارتباط با آمریکا پیش قدم شد.
گام های لرزانی که هر دفعه با پاسخ کوبنده امام، آیه الله خامنه ای و مردم روبرو می شد.
دیگر اینکه رهبر انقلاب به محض اطلاع از ورود هیات آمریکایی دستور دادند که مقامات درجه یک و دو با آنان دیدار نکنند؛ و همچنین هاشمی رفسنجانی را ملزم کردند تا در اولین وقت ماجرا را برای مردم بازگو کند؛ چرا که امام امت قائل به برقراری رابطه پنهانی با آمریکا نبودند و قائل به بازیهای سیاسی به معنای دورویی آن نبودند. به هرحال در اینکه شاید برخی قصد داشتند از آمریکا چراغ سبزی بگیرند در این ماجرا وجود دارد.
د: روند نزدیک شدن به آمریکا و خاکساری مجلس ششم در برابر آمریکا
اولین گامها در سالهای پس از جنگ برداشته شد؛ عطاءالله مهاجرانی معاون پارلمانی هاشمی رفسنجانی، سخن از مذاکره مستقیم گفت و مقاله ای در همین باب نوشت که با واکنش های مختلفی روبرو شد.
سپس هاشمی رفسنجانی، با کریستین امانپور، خبرنگار شبکه خبری آمریکا به گفتگو نشست تا به گونه ای تابوی عدم رابطه شکسته شود.
مجلس ششم یا همان مجلس قاعدین در بسیاری از موضع گیری های داخلی و بین المللی واداده عمل کرد.
مهمترین آنها را می توان رابطه با آمریکا و انرژی صلح آمیز هسته ای دانست.
خاتمی و یاران دوم خردادی اش نیز مسیر فروریختن دیوار بلند بی اعتمادی را طی کردند تا جایی که یاران وی در مجلس ششم، دیواری از بی اعتمادی مقابل خود و سنای آمریکا نمیدیدند پیشنهاد کوتاه آمدن در برابر آمریکا را به رهبر انقلاب پیشنهاد دادند. این افراد چنان از قدرت آمریکا به هراس افتاده بودند که در نامهشان به رهبر انقلاب نوشتند:
اگر جام زهری باید نوشید قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود و بی تردید این برخورد خردمندانه و متواضعانه، از سوی ملت با همان پاداشی مواجه می شود که امام عزیز راحل روبرو شد.
این نمایندگان وضعیت کشور را قابل مقایسه با سالهای اشغال ایران در جنگ جهانی دوم خوانده و در تحلیلی منفعلانه و از روی ضعف نوشتند که « اما شاید دوره کنونی از این لحاظ بی مانند باشد که شکافهای سیاسی و اجتماعی با تهدید خارجی و برنامه آشکار دولت ایالات متحده آمریکا (به عنوان قدرتی که در برابر خود مانعی نمیبیند) برای تغییر نقشه ژئوپولتیک منطقه همزمان شده و نظام ناچار به کنش و واکنش در برابر این برنامه است.» یعنی به صراحت ایران را مجبور به تغییر در برابر خواستههای آمریکا توصیف کردند.
البته این پیشنهادات ذلیلانه با مقاومت رهبر انقلاب روبرو شد و گذشت زمان نشان داد که نه وضعیت ایران آن وضعیت است و نه ما مجبوریم که با خواست آمریکا تغییر کنیم و این نکته مورد تأکید رهبر انقلاب بود.
پس از این مجلس، دولت احمدی نژاد نیز اگرچه در ظاهر خود را مخالف استکبار و آمریکا نشان میدهد، اما جدی تر از رؤسای جمهوری قبلی ایران، پیشنهاداتی برای مذاکره مستقیم با سردمداران کاخ سفید ارائه میکند، و حتی برخی نزدیکان وی تلاشهایی نیز در این زمینه انجام دادهاند، اما چون این تصمیم باید در سطحی فراتر از دولت گرفته شود، معمولا این پیشنهادات، شخصی تلقی شده و موضع رسمی جمهوری اسلامی به حساب نمیآید؛ و سردمداران کاخ سفید نیز به خوبی میدانند که مواضع مهربانانهای که رؤسای جمهور در برخی مواقع در برابر آمریکا اتخاذ میکنند، چندان قرابتی با مواضع بنیادین انقلاب و مردم مسلمان ایران ندارد؛ از اینرو غالباً به این پیشنهادات ِ فاقد پشتوانه توجهی ندارند، هرچند که این پیشنهادات از سوی رئیس جمهور و در معرض رسانه ها مطرح شود.